ham nafas ba to

امیدوارم اینجا نبضه احساستون تندتر بزنه^______^

ham nafas ba to

امیدوارم اینجا نبضه احساستون تندتر بزنه^______^

اینجا فقط وفقط برای شما دوستان عزیز ساخته شده امیدوارم خوشتون بیااد
عزیزان لطفا نظر یادتون نره

بایگانی
آخرین مطالب


 

من خودمو نمی بازم ؛
حتا اگه دستام بلرزن ،
اگه چشام تار ببینن ،
اگه پاهام راهِ درستُ تشخیص ندن ...،
گاهی حس می کنم گُم شدم
حس میکنم هیچ جایی تو این دنیا ندارم
هیچ دوستی ...
هیچ آدمی که نگرانم باشه ...
شاید چهره.م همچین چیزیو نشون نده
اما من واقعن یه موقع هایی خَستَم ...
دلم میخواد کسی باشه
دستی باشه
دلم می گیره و من هی به خودم میگم عب نداره دل کارش گرفتنه ...
تا کی بگم ...؟
مهم نیست ...

من خودمو نمی بازم .

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۶ مرداد ۹۴ ، ۱۴:۵۱
tabasom sheybani


از یه جایی به بعد به خودت میگی...

اصلن چه دلیلی داره به کسی بگم حالم بده ؟
اونا چیکار میتونن واسم کنن...

جز گفتنِ یه الهی بمیرم ،
جز گفتنِ یه ناراحت نباش میگذره ...
در روز اونقد می خندیو میگی وای ...

من چقد خوشحالم که خودتم باورت میشه

واقعن حالت خوبه اما شبا

وقتی سرتو میذاری رو بالش میگی نه !!

اونقدرا هم خوب نیستم .
کم کم گریه کردن یادت میره ،

میریزی تو خودت ؛
غمه دوریشو ، اینکه رفت با کـَسه دیگرو ...

میگی به من چه !!
چند وقت بعد میبینی دیگه نمیتونی ...
سره یه موضوعِ کوچیک گریه میکنی ،

داد میزنی ،

میگی چه بلایی داره سرم میاد ؟
به خودت فُحش میدی ، میکوبی به درو دیوار ،
همه بهت میگن چته ؟

تو که اینقد ضعیف نبودی !!
توو دلت میگی ...!

اونقد قوی بودم که دیگه ته کشیده ...
تمومِ افکارم ، باورام ، احساسم ،

حتا خودمم دیگه ته کشیده ...


۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۶ مرداد ۹۴ ، ۱۴:۲۷
tabasom sheybani


به وسعت تو ....

که
هر شب موهایش را شانه میزند

و هر شب یاد آخرین نگاه تو...


آوار میشود...


بر تنهاییم!


بر بی کسی این اتاقم...

و من با خودم فکر میکنم

حریمِ کدامین خیال را شکسته ام
که اینگونه حقیقت میشوی در باورم؟
باور کنی یا نه
باشی یا نباشی
دوستت دارم
فرقی نمیکند خیال باشی
آرزو باشی
یا عکسی در قابِ این مانیتور
در این دنیای مجازیِ پر از مجازات
فرقی نمی کند که شعرِ کدام شاعر را میخوانی
فرقی نمیکند که میشناسیم
یا اینکه من تو را میشناسم
فرقی نمیکند که روی نیمکتی دو نفره نشسته باشیم
فرقی نمیکند که لبخندت سهم من بود یا دیگری
فرقی نمیکند که خوشحال بودیم یا ناراحت
همین را میدانم که دوستت دارم
و تو میشوی شروعِ حرف زدن
خودخواهیم را ببخش
ببخش که تو را به خواب میبینم
ببخش که واژه به واژه ی شعرم از تو داد میزند
ببخش که من عاشقت هستم...


۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۶ مرداد ۹۴ ، ۱۴:۲۱
tabasom sheybani


دلم شکست

عیبی ندارد شکستنی است دیگر ، می شکند

اصلا فدای سرت ،

قضا و بلا بود از سرت دور شد . . .

اشکم بی امان می ریزد

مهم نیست

آب روشنی است

خانه ات تا ابد روشن عشق من...


گاهی اوقات به یکی نیاز داری...
که وقتی ناراحتی

بیاد پیشت بشینه و سعی کنه خوشحالت کنه...
یکی که وقتی

داری گریه میکنی اونم گریش بگیره...
وقتی حالت خوب نیست آروم و قرار نداشته باشه..
بهش نیاز داری ولی نیست !
نباید سرزنشش بکنی...
به این فکر کن که....

یکی دیگه هم بهش نیاز داشته !

شاید بیشتر از تو....


❤ As ❤❤ As ❤❤ As ❤❤ As ❤



عاشقانه هایی که نوشتن ندارد...

نمیدانم عاشقی چیست...

من...

از عشق فقط یک یادگاری دارم...

شکستن بیجا...


❤ As ❤❤ As ❤❤ As ❤❤ As ❤



سر انجام یک عشق نافرجام :

یکی بود......یکی نابود....

رفت و دیگر ندارمش

تقصیر خودم بود

ته این همه شعر که برایش نوشتم

نقطه نگذاشتم...


❤ As ❤❤ As ❤❤ As ❤❤ As ❤



هنوز مثل سابق

مهربانم

اما دیگر کسی صدایم نمی کند

مهربانم” …

میدونید!!!

ﻭﻗﺘﯽ

ﺩﻟﺖﯾﻪ ﺟﺎﯾﯽ “ﮔﯿﺮ” ﺑﺎﺷﻪ ،

ﮐﻞﺯﻧﺪﮔﯿﺖ ﺭﻭ “ﻧﺦ ﮐﺶ” ﻣﯿﮑﻨﻪ




واما...

بـــــــــــاز در پایان حرفهایم...

تنهایی یعنی:

عاشقشی ...


ولی حق نداری بهش نزدیک بشی


چون:اون دیگه تنهانیست...



۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۶ مرداد ۹۴ ، ۱۴:۲۰
tabasom sheybani



من...

یکی بود ِ همیشه ام و...

تـو...

یکی نبود ِ بی کسی هایم !

یکی بود که اونم رفت!!!

کاش از اول ...

غیر از خدا هیچکس نبود....


❤ As ❤❤ As ❤❤ As ❤❤ As ❤


وقتی که دلتنگ باشیم
دیگر فرقی میان زندگی و مرگ نیست
چشمهای بسته
ترانه های آرام
اشکهای نم نم
حتی در میان بغض های نفس گیر خندیدن
دیگر چه فرقی می کند
که کی یا کجا....
ارام ارام زمزمه میکنی
تمام حجم نبودنش را
در میان هجاهای کوتاه ، کوتاه
که بغض امان امتدادش را در مشتِ فشرده
حبس کرده است...
میخوانی
می نوازی
نرم نرم
اهسته اهسته
نه.... کسی که باید اینجا نیست!
نه.... اویی که باید
در جایی که نباید....
برای ترانه هایت
شعر دلتنگی می سراید...
تو بخوان...
نرم .. آهسته.. آرام .. آرام...


❤ As ❤❤ As ❤❤ As ❤❤ As ❤




و باز در پایان حرفهایم....

می نویسم دوستت دارم...٬

تو از کنار این شعر

آهسته عبور کن

باور کن...

یکی دارد اینجا

یواشکی٬گریه هایش را میخندد
;...



۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۶ مرداد ۹۴ ، ۱۴:۱۸
tabasom sheybani


بـغـض خیــــــس!!!

بعضی حرفها رو نمیشه گفت ؛

باید خورد !

ولی بعضی حرفارو نه میشه گفت،نه میشه خورد!

میمونه سر دلت !

میشه دلتنگی...میشه بغض...میشه سکوت...

میشه همون وقتی که خودتم نمیدونی چه مرگته!


نمیدونم باز امروز چه مرگمه!!!


ஜ ஜ



خیلی سختِ نگه داشتن بغض پشت تلفن . . .!

مخصوصاً وقتی که میخوای نفهمه . .

هی قورتش میدی . . .هی . .

اما آخرم چیکه چیکه اشکات گونه ها تو خیس میکنه!

اون موقع هس که یهو تلفنُ قطع میکنی. . .


بعدشم میگی خودش قطع شد


ஜ ஜ

هی به خودت میگی من دیگه فراموشش کردم ..

اصلا به من چه او الان کجاست و داره چیکار میکنه

اما یهو یاد اون روزا یه چیزی رو داخل گلوت

میترکونه...

که تا اشک نریزی خالی نمیشی...


ஜ ஜ



برای بعضی درد ها

نه می توان گریه کرد ...

نه می توان فریاد زد ...

برای بعضی از دردها...

فقط می توان


نگاه کرد و شکست ...


ஜ ஜ

چقدر سخته آدم

هم این دنیاشو از دست بده هم اون دنیاشو ...

خدایـــــــااااااا ...

چرا کمک نمیکنی...

نکنه فراموش شدم...

تنت در آغوش کسی

و دلت پیش دیگری

هزار خطبه هم که بخوانند

خیانت است

اگر
بدنت در دست کسیست

و فکرت پیش دیگری،

هم جسمت را کشته ای

و هم روحت را ...!!!


ஜ ஜ



و باز در پایان حرفهایم...


پشت این بغض

بیدی نشسته است...

که خیال میکرد با این بادها نمیلرزد !

خدایاااااااااا

از حست بگو برایم

می بینیو ســــاکتی؟؟؟



۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۶ مرداد ۹۴ ، ۱۴:۱۶
tabasom sheybani

وقتی شکسته اطلسی

وقتی گرفته آسمون

وقتی که تنهایی شده

تنها شریک خونمون

وقتی نگاهه روشنت

حالا غریبه با چشام

دیگه نه اسمت یادمه

نه دیگه عشقت رو می خوام

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۶ مرداد ۹۴ ، ۰۴:۱۴
tabasom sheybani


در حسرت دیدار تو ام گفتم تا بدانی

از من تا تو صد سال راه است و جدایی

حال شب است و غم و تنهایی

افسوس که نیست برایمان هیچ راه وصالی

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۶ مرداد ۹۴ ، ۰۴:۱۱
tabasom sheybani


خاک بر سرِ تمامِ این کلمات

اگر تو از میانِ تمامشان

نفهمی من دلتنگم . . . !

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۶ مرداد ۹۴ ، ۰۳:۳۵
tabasom sheybani


نمی دانم آلزایمر بودی یا عشق !

از روزی که مبتلایت شدم

خود را از یاد بردم …

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۶ مرداد ۹۴ ، ۰۳:۲۲
tabasom sheybani